شیوه مقابله با ریسک در بازار

دانلود مقاله

شیوه مقابله با ریسک در بازار یکی از ارکانی است که هر معامله گر باید با آن آشنایی داشته باشد.

بازار، فضایی ریسک‌ پذیر و غیر قطعی است. با این ‌حال احتمالاً دانستن این واقعیت مانع شما از جذب شدن به بازار و تمایل به معامله در آن نخواهد بود.

و کاملاً حق دارید – به‌طور کلی، پنهان شدن در رختخواب و اجتناب از تصمیمات شامل ریسک، راه خوبی برای زندگی کردن نیست.

علاوه بر این، همه ما می‌ دانیم ریسک می‌ تواند به معنای فرصت نیز باشد. بنابراین ریسک همیشه ماهیت منفی ندارد.

زندگی به ‌عنوان یک کلیت، ذاتاً مثل بازار ریسک‌ پذیر است.

بنابراین، به‌ طور پیوسته در هر بُرهه در حال سبک و سنگین کردن تصمیماتی که می ‌گیریم هستیم.

از برخی لحاظ می ‌توان گفت، همگی ما تحلیلگر ریسک هستیم چه معامله ‌گر باشیم یا نباشیم.

به‌ عنوان یک معامله‌گر (و مدیر ریسک)، ازلحاظ ارزیابی ریسک، مدیریت ریسک و پذیرفتن ریسک به‌ اندازه خودم اشتباه کرده‌ ام.

بنابراین در این مطلب، قصد دارم به‌طور مختصر برخی از مفاهیم مهم مرتبط با ریسک را در اینجا بررسی کنم که آرزو می‌کردم سال‌ ها قبل هنگامی‌ که تصمیم گرفتم وارد معاملات شوم می‌ دانستم.

این مفاهیم اگر به ‌خوبی فهمیده شوند، به شما کمک خواهند کرد که با حساسیت و هوشیاری بیشتری با ریسک مقابله کنید.

 

دانستن احتمالات

بخشی از ارزیابی این موضوع که آیا ریسک کردن کار درستی است یا خیر دانستن احتمالات یا شانس رخ دادن یک رویداد است.

احتمال در واقع شانس رخ دادن رویدادها و عددی بین صفر تا ۱۰۰ درصد است – صفر درصد به معنای غیر ممکن بودن و ۱۰۰ درصد به معنی حتمی بودن است.

در اقدامات و اموری مانند معامله کردن، به ‌ندرت می ‌توان در ارتباط با حرکت بالقوه در بازار یا حتی نتیجه یک معامله از طریق استفاده از تحلیل تکنیکال یک عدد احتمالاتی به دست آورید.

سطح عدم قطعیت بسیار بالا است و اغلب تحلیلگران تکنیکال تنها به ارزیابی شهودی از احتمالات بسنده می‌ کنند.

دانیل کانمن (Daniel Kahneman) (اقتصاد دان، برنده جایزه نوبل، و مؤلف تفکر سریع و کند) و دوست او عاموس تِورسکی (Amos Tversky) در تمام طول حرفه خود به مطالعه چگونگی برآورد احتمالات توسط انسان پرداختند.

آنها متوجه شدند که به ‌طور کلی مردم تمایل دارند احتمال رخ دادن رویدادهای نادر را دست بالا برآورد کنند در حالی‌ که شانس رخ دادن رویدادهای معمول را دست‌ کم بگیرند. همچنین معمولاً اهمیت قطعیت را دست بالا می‌ گیرند.

به‌عبارت‌ دیگر، ذهن ما طوری برنامه ‌ریزی ‌شده است که در جستجوی الگوها باشد و ما مستعد دیدن این الگوها درجاهایی هستیم که وجود ندارند.

این امر در هیچ کجا به‌ اندازه بازار واضح و روشن نیست.

معامله‌ گرانی که تازه ‌کارتر هستند دوست دارند از این توهم که می‌ توانند با استفاده از برخی اندیکاتورهای تخیلی یا مهارت خارق‌ العاده خود در خواندن نمودارها هر چیزی و همه‌ چیز را توضیح بدهند و پیش‌ بینی کنند، زیاده ‌روی کنند.

البته به این سادگی هم نیست. بله، می ‌توانید ارزیابی بهتر احتمالات (به‌طور شهودی) را یاد بگیرید، اما این توانایی شهودی در طول زمان با تجربه و تمرین پالایش و اصلاح می ‌شود.

علاوه بر این ممکن است در ابتدا اشتباهات زیادی مرتکب شوید، و همان‌ طور که نسیم طالب به‌ درستی بیان می‌ کند «با تصادفی بودن فریفته شوید (fooled by Randomness)».

و در نهایت، حتی با وجود بی ‌شمار ساعت ‌های مطالعه بازار، بعید است که به یک پیشگو تبدیل شوید – به خاطر داشته باشید که سطح عدم قطعیت در معاملات بسیار بالاست و هیچ میزانی از تحلیل و مهارت آن را تغییر نخواهد داد.

بنابراین، معامله‌گران حرفه ‌ای، به‌ جای پیش‌ بینی ‌های به‌شدت وسواس گونه درباره احتمال، بیشتر بر مدیریت ریسک تمرکز می‌ کنند (تأثیر عدم قطعیت بر اهداف) .

آگاهی از هزینه و بازپرداخت

آگاهی از هزینه و بازپرداخت روی دیگرِ ارزیابی ریسک است. مسئله این است که بازپرداخت همیشه واضح نیست زیرا هر معامله ‌گری ممکن است تصمیم بگیرد سود خود را به‌طور متفاوتی ثبت کند.

برخی یک هدف ثابت دارند؛ دیگران تصمیم می‌ گیرند که هدف متحرکی داشته باشد که به شرایط بستگی دارد؛ برخی دیگر تصمیم می‌ گیرند که هیچ ‌گونه هدفی نداشته باشند و در عوض اجازه بدهند که بازار کار خودش را بکند.

تمام شیوه‌ های پرداختن، به وجهه بازپرداخت معتبر هستند و کاملاً منطقی است که چیزی را انتخاب کنید که به بهترین صورت برای شما کار می‌ کند، به‌ شرط این که آن را باثبات نگه دارید و به بهترین وجه تلاش کنید که به‌طور متوسط سودهای بزرگتری از زیان‌ ها ثبت کنید.

حالا که از زیان (هزینه) صحبت شد، باید گفت این همان بخشی است که لازم است حتماً تحت کنترل داشته باشید.

علاوه بر این کانمن و تورسکی متوجه شدند که ما تمایل داریم اهمیت هر دلار زیان را بیشتر از هر دلار سود ارزیابی کنیم.

رنج خاص ناشی از زیان پولی، زیان‌ گریزی نامیده می‌ شود و به دلیل ترس از اینکه واقعاً ناچار به ثبت زیان شوند باعث ایجاد گرایش به حذف توقف زیان ‌ها می‌ شود- هنگامی‌که موضع معاملاتی همچنان باز است، ما هنوز می ‌توانیم درباره زنده کردن پول از دست‌ رفته خیال ‌پردازی کنیم.

این سوگیری (زیان گریزِ) نقش بسیار بزرگی در معاملات بازی می ‌کند و به همین دلیل است که اغلب افراد از هم می‌ پاشند و در ایجاد درآمد از معاملات به‌کلی شکست می ‌خورند.

در اینجا فهرستی از ۵ نتیجه ممکن برای معاملات ارائه ‌شده است:

۱٫ سود و بازپرداخت کوچک
۲٫ سود و بازپرداخت بزرگ
۳٫ سر به‌ سر شدن
۴٫ زیان و هزینه کوچک
۵٫ زیان و هزینه بزرگ

به هر قیمتی هزینه ‌های (زیان ‌های) بزرگ را حذف کنید.

اگر بتوانید زیان ‌های بزرگ را حذف کنید و درعین‌ حال در بازی باقی بمانید (شما قصد دارید به بازی ادامه بدهید) و به‌طور متوسط سودهای بزرگتر از زیان ثبت کنید، حساب شما با وجود برخی زیان‌ های کوچک در اینجا و آنجا، رشد خواهد کرد.

آیا این یک تضمین است؟

با تعداد معاملات کافی؟ بله!

اهمیت ارزش مورد انتظار

بسیار خب ، به ‌طور خلاصه در معاملات (و به‌ طور کلی در زندگی) بخشی از فرآیند ارزیابی هر موقعیت ریسک‌ پذیر دانستن احتمال وقوع یک رویداد است.

این همان شانس و احتمال است.

و دانستن ریسک (هزینه) بالقوه در صورت بد پیش رفتن شرایط و همین ‌طور بازپرداخت (سود) بالقوه در صورت خوب پیش رفتن شرایط را نیز به همان اندازه اهمیت دارد.
هنگامی‌ که این اعداد را داشته باشید می ‌توانید «ارزش مورد انتظار» شرایط را تشخیص بدهید.

ارزش مورد انتظار حاصل‌ ضرب شانس اتفاق افتادن رویدادی مثبت در باز پرداخت (سود) + حاصل‌ ضرب شانس اتفاق افتادن رویدادی منفی در هزینه مربوط به آن است.

EV = {%W * $W} + {%L * $L}

این محاسبه می ‌تواند مشخص کند آیا یک تصمیم بخصوص (یا مجموعه‌ ای از تصمیمات) در بلند مدت نتیجه‌ مثبتی به دست می‌ دهد یا خیر.

ارزش مورد انتظار پیوند نزدیکی با قانون اعداد بزرگ دارد،که بیان می‌ کند رویدادها با نتایج غیر قطعی دارای این ویژگی هستند که هیچ نتیجه بخصوصی از پیش معلوم نیست؛ با این‌حال در بلندمدت نتایج با فراوانی مشخصی اتفاق می ‌افتند.

ارزش مورد انتظار اهمیت زیادی دارد زیرا هنگامی‌که در زندگی خود انواع تصمیمات مهم را اتخاذ می‌ کنید، در بهترین حالت توقع دارید که این تصمیمات به نفع شما عمل کنند.

یعنی حتی اگر این تصمیم (ات) در کوتاه ‌مدت به نتیجه منفی منجر شود، اگر بارها و بارها در آینده چنین تصمیم (اتی) بگیرید، در نهایت خالص نتیجه شما مثبت خواهد بود.

بنابراین، در بهترین شرایط لازم است بدانید که آیا رویکرد شما به معاملات (سیستم، فرآیند، استراتژی یا هر چه که آن را می ‌نامید) از ارزش مورد انتظار مثبت برخوردار است.

اگر به همین ترتیب باشد، بنابراین اهمیتی ندارد که در کوتاه ‌مدت نتایج به چه صورتی هستند، زیرا در طولانی ‌مدت اگر به معاملات ادامه بدهید حجم بالایی ثروت تولید خواهد کرد.

نتیجه‌گیری

بنابراین، هنگامی‌ که معامله می ‌کنید نه ‌تنها شانس وقوع رویدادها بلکه هزینه و بازپرداخت، و البته ارزش مورد انتظار را در نظر داشته باشید.

هر معامله‌ گری باید درک کند که در هر یک از معاملات تا چه میزان می‌ تواند ریسک بپذیرد؛ برای پذیرش چه میزان ریسک در مسیر دستیابی به اهداف خود آمادگی دارد؛ چه میزان ریسک به‌منزله ریسک بالایی است، و سایر موارد.

مشکلی که معامله ‌گران تازه ‌کارتر دارند این است که آنها این مفاهیم مختلف که به ‌طور مستقیم با ریسک مرتبط هستند را نمی‌ دانند؛ بنابراین، نمی‌ توانند آستانه ریسک مناسبی را تعیین کنند.

اگر نتوانید آستانه مناسبی را تعیین کنید، نمی‌ توانید در این بازی پیروز شوید- اگر با وجود عدم تعیین آستانه مناسب پیروز شدید، در این صورت پیروزی شما کاملاً شانسی بوده است… پولت را بردار و فرار کن دوست من… سعی نکن این روند را تکرار کنی.

من به ‌طور مختصر این مفاهیم را بررسی کردم. برای یادگیری بیشتر کتاب‌ هایی که در ادامه اشاره خواهند شد را توصیه می‌کنم:

  • مجموعه عدم قطعیت نسیم طالب (Nassim Taleb’s Incerto Collection.)
  • احتمالات به زبان ساده توسط دبوار رامسی(Probability for Dummies by Deborah Rumsey)
  • تفکر سریع و کند توسط دانیل کانمن (Daniel Kahnman’s Thinking Fast and Slow)

به‌ عنوان یکی دیگر از گزینه ‌ها اگر مایلید احتمالات را به ‌صورت بسیار ساده با من یاد بگیرید دوره پیشرفته روانشناسی معاملات (Trading Psychology Mastery Course) را بررسی کنید. یک ماژول کامل به تفکر درباره احتمالات اختصاص یافته است.

از همین نویسنده (یوان بایاجی) فارکس یار کتابی تحت عنوان: “۲۰۰ حقیقت کوتاه روانشناسی معامله گری“، ترجمه و منتشر کرده است.

 

 

مطالعه بیشتر